درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید .......................…………♥ …………………………………♥ ……………………………….♥ ……………………………..♥ ……………………………♥ …………………………♥ ……………………….♥ …………………….♥ ………………….♥ ………………♥ ………….♥ ………♥ ……♥ …..♥ ……♥………………….♥…♥ ……….♥………….♥…………♥ …………..♥…..♥………………♥ ……………….♥………………..♥ …………….♥……♥…………..♥ …………..♥………….♥….♥ ………….♥ ………..♥ ……….♥ ………♥ ………♥ ……….♥ …………..♥ ……………….♥ ……………………..♥ ………………………….♥ ……………………………♥ ……………………………♥ …………………………♥ …………………….♥ ………………♥ ………….♥ …….♥ …♥ .♥………………………..♥….♥ ♥……………………..♥………..♥ .♥………………….♥…………….♥ ..♥……………….♥………………♥ …♥………………………………♥ …..♥…………………………..♥ ……..♥…………………….♥ ………..♥……………….♥ …………..♥…………..♥ ………………♥…….♥ …………………♥..♥ ONLY GOOD
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 224
بازدید کل : 29305
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 57
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


بـــــــــــــــــــــــاحال




 

 

 

صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

صبحانه :

وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم


بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...

من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار


این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما یم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...

چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار



فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام

فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود...

هوووو.... بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری...

بی آبرو گمشو بیرون...

وای نامحرم...

کثافت حمال...

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)


بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه


یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:

وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.

سرباز: آخه گناه داره، طفلکی

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا

مثلا اگر دخترها هم برن سربازی چی میشه؟ ....




۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها) می خوان برن سربازی ...
حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!!



۲
) غذای پادگان ها نسبت به گذشته خیلی بهتر میشه ( دخترها می خوان هنرهاشون را نشون بدن)

۳) هی
چ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور کچل ها هم می خوان بیان سربازی!!!

۴) اضافه خدمت برداشته میشه ... کارایی که قبلا باعث اضافه خدمت می شده حالا باعث کاهش خدمت میشه


۵) ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی دانشگاه کم میشه و ازدواج در پادگان و عشق من هم سنگر من مد میشه!


۶) فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه .... دیگه سربازها فحش رکیک به هم نمیدن از شوخی های شهرستانی(!!) هم خبری نیست


۷) حمام و دست شویی های پادگان ها بالاخره روی بهداشت رو هم می بینن


۸) دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه .... چون دخترها را میذارن صف اول


۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ - ۱ شب میرسه



۱۰) خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش پیدا می کنه ... اگه خواستی میتونی اصلا نری ...

چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست


۱۱) بعد از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی اندازه ۶ سال خاطره داری!!!




جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 20:56 ::  نويسنده : ضدحال

 

مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش 

 

مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دور و برش را نگاه كرد اما كسي را نديد. به هر حال نجات پيدا كرده بود. 

 

به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود. 

مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي



جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 11:45 ::  نويسنده : ضدحال

 

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:

«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.»

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.

هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

«یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»

مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!»



جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : ضدحال

ePatogh.CoM ed90236f1c عكس بلند كردن دختر ایرونی که تا به حال ندیده اید !



جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 9:39 ::  نويسنده : ضدحال

 

مدرسه رفتن بی فایدست.چون اگه باهوش باشی معلم وقت تورو میگیره و اگه خنگ باشی تو وقت معلمو.

 

دنبال پول دویدن بی فایدست.چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد و اگه بهش برسی بقیه از تو.

 

عاشق شدن بی فایدست.چون یا تو دل طرف رو می شکنی یا اون دل تو رو یا دنیا دل هردوتونو.

 

ازدواج کردن بی فایدست.چون قبل از سی سالگی زوده و بعد از سی سالگی دیر.

 

پیک نیک رفتن بی فایدست.چون یا بد می گذره و از همون اول حرص می خوری یا خوش می گذره و موقع برگشتن غصه می خوری.

دوستی با دیگران بی فایدست.چون یا از تو بهترن که نمی خوان دنبالشون باشی یا ازشون بهتری و نمی خوای دنبالت باشن.




جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 8:48 ::  نويسنده : ضدحال
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑﺮﺕ ، دختر ﻧﯿﺴﺘﻢ!!!
.
.
.
.
.
.

 

.
.
.
.
.
.
.
ﺻﻮﺭﺗﻤﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮرم ﺧﻮﺷﮕﻠﯿﺎم ﻧﻤﯿﺮﻩ


دو شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : ضدحال



دو شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : ضدحال



دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : ضدحال

نمیدونم چرا دخــــــترای امـــروزی از سایز كلّه شون راضـــی نیستند!

حتــــــما بـــاید یه قابـــلمه یا زود پزی ، چیزی بـــذارن زیر روسری شون تا

ســـرشـــون بشـــه اندازه گنبد امامزاده داود ......



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : ضدحال



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 17:20 ::  نويسنده : ضدحال

البته همش تقصیر مدیرعامل بیچاره نیست ها!!!



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 16:55 ::  نويسنده : ضدحال

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 16:52 ::  نويسنده : ضدحال

پیامک لیلی به مجنون

 

پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن …

دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی

دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس

چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی



دو شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 14:17 ::  نويسنده : ضدحال



دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : ضدحال

در پی کاهش جمعیت پسران نسبت به دختران:

درخیابان: دختر:جـووون!جیگرتـو!

پسر: ایییییییییییش! گمشو!

دختر: شماره بدم زنگ می‌زنی؟!

پسر: واه واه ! مگه خودت برادر و پدر نداری! واسه چی مزاحم پسر مردم می‌شی!



دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 21:40 ::  نويسنده : ضدحال

 

می گویند در دوران قبل که پاســگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط دیگر برای خدمت منتقل می شدند باید مــدت زیادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کما اینکه سفر و رفت وآمد به سهولت فعلی نبوده شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همین خاطر معدود خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران دیگر قرار می گرفت.
همـــسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی هم ازدواج کرده و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می گذشت بدجوری دلتنگ خانواده پدری اش شده بود چندین بار از شوهرش درخواست می کند که برای دیدن پدر ومادرش به شهرشان به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند ولی هر بار شوهرش به بهانه ای از زیر بار موضوع شانه خالی می کند.
زن که در این مدت با چگونگی برخورد ماموران زیر دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها برای گرفتن مرخصی و غیره هم کم و وبیش آشنا شده بود به فکر می افتد حالا که همسرش به خواسته وی اهمیتی قائل نمی شود او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران درخواست مرخصی برای رفتن و دیدن خانواده اش بکند ، پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این
شرح می نویسد:
” جناب ….. فرمانده محترم …
اینجانب …. همسر حضرتعالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم حال که شما بدلیل مشغله بیش از حد کاری فرصت سفر و دیدار بستگان را ندارید بدینوسیله درخواست دارم که با مرخصی اینجانب به مدت .. برای مسافرت و دیدن پدر ومادر واقوام موافقت فرمائید .”
” با احترام ….. همسر شما”
و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می گذارد.
چند وقت بعد جواب نامه به این مضمون بدستش میرسد:
“سرکار خانم …
عطف به درخواست مرخصی سرکار عالی جهت سفر برای دیدار اقوام، با درخواست شما به شرط تامین جانشین موافقت میشود .”
فرمانده …”
خودتان می توانید حدس بزنید که همسر بیچاره با دیدن این جواب قید مسافرت و دیدن پدر و مادر را زده ، ماندن در همان محل خدمت شوهر رضایت می دهد


 



یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : ضدحال

یه قانونی دخترای دانشجو دارن به این عنوان :
دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است . . .



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 9:15 ::  نويسنده : ضدحال

بــــضی وخــتـــا به این دخـــدرا حـسودیم میشه :|
عــــقل نـــدارن راحتن بخدا :| از هف دولت آزادن :|



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 9:13 ::  نويسنده : ضدحال

سلام خوبی؟ شمارتو دادم به همون پسره میخواد زنگ بزنه بهت باهاش حرف بزن.ازت حسابی تعریف کردم (ستاد ایجاد استرس در دختران منتظر)

-------------------------------------------------------

سلام عزیزم؛شنیدم پنج شنبه آینده جشن نامزدیته تبریک میگم ؛ واقعا خوشحال شدم . . . ستاد مبارزه با افسردگی دختران دم بخت

-------------------------------------------------------

 



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 8:20 ::  نويسنده : ضدحال